سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بی معرفت

باید ببخشید کمی دیر شد


...
حجت بر ابراهیم تمام است
می تواند باز هم دلیل منطقی آورد، دلیل منطقی اش همچنان هست، اما وجدانش او را به مسخره گرفته است.
ابراهیم هرگاه که به پیام می اندیشد جز به تسلیم نمی اندیشد و دیگر تردیدی ندارد... در برابر او تسلیم محض!
.
.
.
منطق ابلیس همیشه یکیست، تکرار یک چیز هر چند به صدها رنگ و نیرنگ:
این پیام را من در خواب...!
اما نه بس است،دیگر بس است ابراهیم!
ابراهیم تصمیم گرفت؛
انتخاب کرد
پیداست که انتخاب ابراهیم کدام است؟

آزادی مطلق بندگی خدا

ذبح اسماعیل!


پسر را صدا زد

و پدر در قامت والای این قربانی خویش می نگریست!

اسماعیل این ذبح عظیم!
اکنون در منی در خلوتگاه سنگی آن گوشه، گفتگوی پدری و پسری!
حتی قادر نیست بر زبان آرد که: من مامورم تو را بدست خویش ذبح کنم. دل بر خدا میسپارد و دندان غفلت بر جگر می نهد و می گوید:
- اسماعیل من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم...!
اسماعیل دریافت، تسلیتش داد:
پدر! در انجام فرمان حق تردید نکن ،تسلیم باش، مرا نیز در این کار تسلیم خواهی یافت و خواهی دید که ان شاء الله از صابران خواهم بود!
ابراهیم با تصمیمی قاطع به قامت برخاست آنچنان که ابلیس را یکسره نومید کرد، و اسماعیل که جز آزادی مطلق نبود در تسلیم حق چنان نرم و رام شده بود که گویی یک قربانی آرام و صبور است!

پدر کارد را برگرفت، به قدرت و خشمی وصف ناپذیر بر سنگ می کشد تا تیزش کند!

با قدرتی که عشق به روح می بخشد، ابتدا خود را در درون کشت، و پر از عشق بخداوند... love


آنگاه به نیروی خدا برخاست، قربانی جوان خویش را به قربانگاه برد، بر روی خاک خواباند، گونه اش را بر سنگ نهاد،... خود را بخدا سپرد، کارد را بر حلقوم قربانیش نهاد؛ فشرد
اما...
آخ، این کارد... نمی برد!
این چه شکنجه بی رحمی است!
کارد را بخشم بر سنگ می کوبد
همچون شیر مجروحی می غرد.از پدر بودن خویش بیمناک می شود.برق آسا بر می جهد و کارد را چنگ میزند و بر سر قربانیش که همچنان رام و خاموش نمی جنبد دوباره هجوم می اورد
که ناگهان؛
گوسفندی!!

و پیامی که:
ای ابراهیم خدا از ذبح اسماعیل درگذشته است این گوسفند را فرستاده تا بجای او ذبح کنیفتو فرمان را انجام دادی!

الله اکبر!
و این چنین است حکمت خداوند دوستدار انسان
که ابراهیم را تا قله بلند قربانی کردن اسماعیلش بالا می برد

بی آنکه اسماعیل را قربانی کند
و اسماعیل را بمقام بلند ذبح عظیم خداوند ارتقا میدهد
بی آنکه بر وی گزندی رسد!
که داستان این دین، داستان کمال انسان است
و بالاخره نیل به قله رفیع شهادت
اسماعیل وار
و بالاتر از شهادت
آنچه در قاموس بشر هنوز نامی ندارد
ابراهیم وار!
و پایان این داستان؟ ذبح گوسفندی
کشتن گوسفندی برای چند گرسنه ای!
و اکنون...
اسماعیل تو کیست؟ چیست؟
نیازی نیست که کسی بداند،باید خود بدانی و خدا
هر چه همچون غل جامعه به زمین استوارت بسته است،نمی گذارد بروی.همان که با ابلیس همداستان میشود تا نگهش داری.هر چه و هر که تو را نگه مادارد تا نگهش داری...!
اینها نشانی های اسماعیل است،تو خود او را در زندگیت بجوی و بردار و اکنون که آهنگ خدا کرده ای در منی ذبح کن!
گوسفند را هم از آغاز تو انتخاب مکن بگذار خدا خود انتخاب نماید و آنرا بجای ذبح اسماعیلت به تو ارزانی دهد:
این چنین است که ذبح گوسفند را به عنوان قربانی از تو می پذیرد
برگرفته از کتاب حج دکتر شریعتی
*** rose عید قربان بر محبان راهش مبارک rose ***

التماس دعا 2A

نوشته شده در جمعه 86/9/30ساعت 4:39 عصر توسط فاطیما| نظرات ( ) |